عاشقانه ها
عاشقانه ها

عاشقانه ها

مات شدم...

مات شدم... 

از رفتنت...هیچ میز شطرنجی هم در میان نبود 

این وسط فقط یک دل بود که دیگر نیست!!!!

خسته ام...

من دیگرنه از اومدن کسی ذوق زده نمیشم,نه کسی از کنارم بره حوصله دارم نازشو بخرم که برگرده....من آدم بی احساسی نیستم!!! 

من بی معرفت و نامرد نیستم!!! 

فقط خسته ام!!!از همه چی!!!!

دلم گرفته...

این روزها دلم گرفته..دلم گریه میخواد...دلم یه دست میخواد که بگه بلند شو... 

منو برا خودم بخواد نه برای هوسش... 

من شکست خوردم...من از کسی که دوسش داشتم رو دست خوردم...ا 

فقط یه دست میخواستم که برا خودم باشه....کسی که دوستم داشته باشه... 

آره من شکست خوردم...من نابود شدم.. 

اما من یه خدای بزرگی دارم که انتقام دل شکسته ی منو از اون نامرد میگیره... 

من به خدام اعتماد دارم... 

خدایا دوست دارم ...اینه عشق وافعی مگه نه؟؟؟

.......

خانم شماره بدم؟ 

خوشگله برسونمت؟ 

دیگر از این حرفها و نگاه های هرزه خسته شده بود دلش گرفته بود بغض داشت 

به امامزاده ی سر راهش پناه برد چادری برداشت و سر کرد و داخل شد 

شروع کرد به گریستن و درد و دل کردن....ناگهان به خود آمد خوابش برده بود سراسیمه بیرون آمد 

همه چیز فرق کرده بود دیگر از نگاه های هوس آلود خبری نبود با خود اندیشید یعنی خدا به این زودی دعایش را اجابت کرده است؟ 

ناگاه متوجه شد چادر امامزاده روی سرش است....

بی دلیل...

مدت هاست که بی دلیل ترکم کرده ای  

نمیدانم دلت از من سرد شد یا که سرت جایی دیگر گرم شد.

گناه.....

دیگر به تو فکر نمیکنم... گناه است... 

چشم داشتن به مال غریبه ها...!!!

بی تفاوتی ها...

این بی تفاوتی ها...این بی خبری ها... 

گاهی دیدار از سر اجبار... 

نبودن ها... 

ندیدن ها... 

یعنی برو... 

گاهی چقدر خنگ میشویم!!!!!!

با او چگونه میگذرد...

حرفهایم...دلخوریهایم...وتمام اشکهای من...بماند برای بعد.. 

تنها به من بگو: 

با او چگونه میگذرد که با من نمیگذشت...؟!؟!

لاشه یک دل...

تو دور میشوی و من در همین دور میمانم...پشیمان که شدی بر نگرد 

لاشه یک دل که دیدن ندارد...

یه اتفاق ناخوانده..

دست به سر میکنم ثانیه ها را.... 

دلم یه اتفاق نا خوانده میخواهد... 

کاش آن اتفاق تو باشی...

چند پیامک...

۱-درد من چشمانی بود که من اشک هدیه میداد و به دگری چشمک.... 

2-همه چیز عوض شده جز تو...تو از اول عوضی بودی.... 

3-به بعضیا باید گفت:شما سیرابی گاوم نیستی چه برسه به جیگر ما!!!

قیمت نفرت...

فهمیده ام نفرت هم مثل دیگر احساسات مثل عشق قیمت دارد..... 

نفرت را هم نباید خرج هر کسی کرد.....

زن ...

زن قداست دارد..... 

برای کنار او بودن باید ((مرد))بود نه((نر))....

چه رسم تلخیست...

چه رسم تلخیست...... 

تو بی خبر از من و تمام من درگیر تو....

بی قید و شرط...

گفتی قیدت را بزنم... 

اما ندانستی دوست داشتن من از اول هم بی قید و شرط بود...

غصه مرا خورد...

غصه مرا خورد.... 

وقتی دیدم دست به سینه ایستاده ای... 

تمام راه را برای آغوشت دویده بودم!!!

دلت تنگ که باشه....

دلت که تنگ یک نفر باشه خود خدا هم بیاید تا خوش بگذره و لحظه ای فراموش کنی فایده ندارد...... 

تو دلت تنگ است.... 

دلت برا همون یک نفر تنگه تا نیاید  تا نباشد هیچ چیز درست نمیشود!!!!

عشق واقعی...

دختر و پسر بالاخره پس از سال ها انتظار قرار بود تا یه هفته دیگه به وصال هم برسند....وصالی که سال ها آرزوی آن را داشتند تا اینکه دختر ناگهان به بیماری آبله مبتلا شد.... 

صورت زیبای دختر تبذیل به صورتی پر آبله شد....دختر ناراحت و نگران از این بود که معشوق خود را از دست خواهد داد.. 

تا اینکه پسر به دیدار یار آمد..با دیدن عشق خود قلبش آکنده از درد شد..روزها به بالین دختر میآمد و از درد چشم مینالید تا اینکه بالباخره پسر هم نابینا شد.. 

همه گفتند:چه خوب!!!پسر نابینا دیگر چشمی ندارد تا صورت زشت یارش را ببیند....آن دو با هم بالاخره ازدواج کردند و سالها زندگی خوشی داشتند 

تا اینکه دختر در گذشت....پسر عصا و عینک را کنار گذاشت...همه تعجب کردند در کمال ناباوری پسر بینا بود 

ازش پرسیدند چرا؟؟؟گفت:این است رسم عاشقی.... 

خدا کنه همه مثل این پسر داستان ما باشن اما الان همه بی وفا و بی معرفت شد... 

نظر یادتون نرهاااا!!!!

رفته ای....

رفته ای؟؟؟ 

بعضی ها بهش میگن قسمت!!! 

اما من تازگی ها بهش میگم: 

به درررررررررک!!!!

حق الناس....

حق الناس همیشه پول نیست گاهی دله...... 

دلی که باید میدادی و ندادی....

خداحافظ؟؟

هنوز نیامده ای خداحافظ؟؟؟تقصیر تو نیست,همیشه همین گونه بوده,برو 

اما پشت سرت نه دست که دل تکان میدهم.....

محکمتر از آنم...

محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم آنچه را که اسمش را غرور گذاشته ام برایت به زمین بکوبم.... 

احساس من قیمتی داشت....که تو برای پرداخت آن فقیر بودی!!! 

لیاقت میخواهد....

لیاقت میخواهد بودن در شعرهای دختری که با تمام عشقش نبودنت را اشک میریزد.... 

تعجب نکن!!1در بی لیاقتی تو شکی نیست.... 

اینجا دلیل بودنت میان بغض هایم"خریت"خودم است نه"لیاقت"تو.....

بعضی وقت ها...

بعضی وقت ها تو دعوا باید نگاه کنی!!! 

سکوت کنی!!! 

فحشاشو بده و بهونه هاشو به جون بخری!!! 

تموم که شد بغلش کنی و آروم در گوشش بگی: 

با من نجنگ,من دوست دارم.....

آغوش..

آغوشی را دوست بدار که بوی((بی کسی))میدهد,نه بوی ((هرکسی))